سربرنیتسا ، از نگاهی دیگر
نسل کشی سربرنیتسا ، نمادی از نزدیک به ۱۵۰ سال سیاست قدرت های مسیحی علیه حضور اسلام و مسلمانان در بالکان به بهانه انتقام از عثمانی است . تفاوت این نسل کشی با نسل کشی های گذشته این است که مسلمانان بوسنیایی نخستین بار پس از پانصد سال اشغال گری ترکهای عثمانی ، حکومت پادشاهی یوگسلاوی ، حکومت مستقل کروات و حکومت سوسیالیستی یوگسلاوی ؛ کشور مستقل خود را در مشارکت با صربها و کرواتها ایجاد کردند. اگر این حکومت و ارتش بوسنی نبود ، حجم و میزان نسل کشی بسیار گسترده تر از سربرنیتسا بود. سربرنیتسا تنها نماد خشونت ارتش صربها نیست ، سربرنیتسا نماد خیانت سازمان ملل ، انفعال ناتو و کشورهای غربی و نماد ضعف های عمدی در فرماندهی مقاومت سربرنیتسا است .

مراسم امسال سالگرد نسل کشی سربرنیتسا با به خاک سپاری پنجاه تن از استخوانهای باقیماندگان شناسایی شده در پوتوچاری برگزار میشود. در کنار این برنامه اصلی ، راهپیمایی جاده نجات به مدت سه روز به یاد باقیماندگان نسل کشی انجام می شود.
بیش از دهها برنامه از جمله دوی ماراتن ، دوچرخه سواری از وکووار تا سربرنیتسا ، برنامه های فرهنگی و دینی مانند هر سال دیگر در خدمت یادآوری چنایت صربها علیه مسلمانها و مظلومیت مردم سربرنیتسا است. جنایتی که یادآور جمله تاریخی راتکو ملادیچ ، فرمانده ارتش جمهوری صرب در بدو ورود به سارایوو است « اکنون نوبت انتقام از ترکها است.«
مسلمانان بالکان پس از عقب نشینی عثمانی به سال ۱۸۷۸ که حاصل توافق سلطان عثمانی با امپراطور هابسبورگ بود ، دهه های متمادی نسل کشی را تجربه کرده اند.
نخستین و مهم ترین نسل کشی مسلمانان در جنگ های بالکان ۱۹۱۲-۱۹۱۳ به مهاجرت گسترده مسلمانان به ترکیه کنونی ، نسل کشی در بلغارستان ، مقدونیه ، صربستان ، مونته نگرو بوسنی و هرزگوین منجر گردید. تنها به فاصله دو سال ازین جنگ ها ، جنگ جهانی اول و به فاصله ۲۲ سال دیگر جنگ جهانی دوم ، آتش در جان مسلمانان توسط چتنیک ها( صربهای افراطی ) و اوستاشاها ( کرواتهای افراطی ) انداخت . حاصل این جنگ ها ، نسل کشی های بی شمار مسلمانان بوسنیایی خصوصا شرق بوسنی بود.
بنابراین نسل کشی سربرنیتسا در ماه جولای ۱۹۹۵ در تداوم نسل کشی های قبلی است. این بار دشمنان بوسنی مانند سابق موفق به شکست مسلمانها نشدند ولی در حد امکانات خود جنایتهایی مانند نسل کشی در سربرنیتسا و نسل کشی در ولاسنبتسا، برچکو ، فوچا ، ویشه گراد و سایر مناطق شرق بوسنی را مرتکب شدند.
این که چرا مسلمانان بوسنیایی و سایر مسلمانان بالکان از قرن نوزدهم تا دوره کنونی مورد میل کشی قرار گرفته اند، دلایل متعدد تاریخی و سیاسی دارد.
عدم تساهل کلیساهای صربستان و کرواسی نسبت به حضور مسلمانان ، هم ریشه در وحشی گری های دوره عثمانی دارد و هم در مخالفت دنیای ارتدوکس اسلاو و دنیای کاتولیک با اسلام . تفکیک این دو کار آسانی نیست . در قرن نوزدهم و بیستم ، اروپا بطور مشخص در جنگ با دنیای مسلمانان بوده است . تمامی خاورمیانه ، شمال آفریقا و بالکان ، تحت چکمه های نظامیان روس ، فرانسه ، انگلیس و آمریکا بود و جغرافیای سیاسی این مناطق دابما تغییر می کرد.
میراث لشکر کشی های عثمانی در بالکان. ، ایجاد نفرت عمومی ازین قدرت توسط قدرت های مسیحی است. عثمانی ها علیرغم خشونت در لشکرکشی ها و جنگ برای گسترش سرزمینی ، در مسلمان سازی مناطق دست به خشونت نزدند. تساهل و بردباری عثمانی ها در مسایل دینی ، یکی از علل دیرپایی این حکومت۶۰۰ ساله بود. هیچ کلیسابی توسط قشون عثمانی ویران و هیچگاه جمعیت های مسیحی بخاطر دین شأن مورد کشتار جمعی قرار نگرفتند. حکومت عثمانی علیرغم منافع اقتصادی و سیاسی جنگ با قدرت های مسیحی ، در جنگ با مسیحیت نبود. فرمان های سلطان محمد فاتح به ارتدوکس ها و کروات ها در آزادی دینی به سنتی در دوره عثمانی تبدیل شد. متاسفانه تصویری که از عثمانی توسط قدرتهای وقت اروپایی و خصوصا کلیساها ایجاد شد ، به باورها و نگاههای مردم راه یافت . کلیسا در خدمت قدرت های سیاسی ، به اسلام هراسی دامن زد . یکی ازین کلیساها ، کلیسای صربستان است که شدیداً در جریان جنگ علیه بوسنی و کوزوو، اسلام ستیزی را تبلیغ می کرد. ریشه های اسلام هراسی مسلما در آموزه های برخی از رهبران دینی ارتدوکس و کاتولیک ماندگار شده و به سختی بتوان این دیدگاهها را پاک کرد.
از دلایل مهم نسل کشی مسلمانان بالکان ، سیاست عثمانی در دو قرن آخر عمر آن حکومت است. حکومت عثمانی در مقابل تقاضاهای صربها ، بلغارها و مونتهنگرو نگرویی ها در نیمه دوم قرن هجدهم تن به اعطای خودمختاری داد و این خودمختاری ها بعدها زمینه ایجاد کشورهای مستقل را فراهم کردند. عثمانیها در قبال حرکت خودمختاری مسلمانان آلبانی و بوسنی و هرزگوین با شدت و بی رحمی این حرکت ها را سرکوب کردند. قیام کاپیتان گراداچاک برای خودمختاری بوسنی در ۱۸۳۳ با بی رحمی سرکوب و بلافاصله در سارایوو و شهرهای مهم دیگر ، نخبگان مسلمان به جوخه های اعدام سپرده شدند.
زمانی که عثمانی ها ، از سال ۱۸۷۸ تا ۱۹۱۴ از بالکان عقب نشینی کردند ، جمعیت مسلمانان بدون دولت ، بدون سلاح و بدون امید ماند. شاید هیچ خیانتی به اندازه خیانت عثمانی ها در عدم تفویض قدرت و دولت به مسلمانان بالکان ، در زمینه ایحاد نسل کشی ها موثر نبوده است.
اکنون نسل کشی سربرنیتسا ، نمادی از نزدیک به ۱۵۰ سال سیاست قدرت های مسیحی علیه حضور اسلام و مسلمانان در بالکان به بهانه انتقام از عثمانی است . تفاوت این نسل کشی با نسل کشی های گذشته این است که مسلمانان بوسنیایی نخستین بار پس از پانصد سال اشغال گری ترکهای عثمانی ، حکومت پادشاهی یوگسلاوی ، حکومت مستقل کروات و حکومت سوسیالیستی یوگسلاوی ؛ کشور مستقل خود را در مشارکت با صربها و کرواتها ایجاد کردند. اگر این حکومت و ارتش بوسنی نبود ، حجم و میزان نسل کشی بسیار گسترده تر از سربرنیتسا بود. سربرنیتسا تنها نماد خشونت ارتش صربها نیست ، سربرنیتسا نماد خیانت سازمان ملل ، انفعال ناتو و کشورهای غربی و نماد ضعف های عمدی در فرماندهی مقاومت سربرنیتسا است .
سعید عابدپور